حالا فعلا ی چی نوشتیم

خب قرار بود نرم مسافرت و این آرزو به دلی برای همیشه برام بمونه :(

ولی خب یجورایی اوکی شد در عوض دیگه مغازه نمیرم وایسم ^^ راستی براتون گفته بودم تیپ گل گلی زدم :))) همشم از اجناس شیک و پیک مغازه... خدارو شکر دوباره این شلوار گله گشادا مد شد دیگه آدم راحت میتونه بگرده ؛ چی بود تو گرما شلوار تنگ میپوشیدیم :/ 

جانم براتون بگه که قدیمی ترین اکانت توییترمو بلاخره پیدا کردم ، ولی جالبی میدونی چیه ؟ هنوزم بدخواه دارم تو مجازی :))) اینقدر تباهم من که دشمن بیشتر از رفیق دور خودم جمع کردم یارو با عکسایی که رو تلگرامم میذاشتم اسکرین گرفته ( طرف دختره ها ) داده دست این باند بازای توییتر که متاسفانه دیروز مثل سگ به پاچشم چسبیده بودن :))))

دیگع شر و یجوری خوابوندیم چون هم شمارم داشتن هم عکسامو دیگه یکی از دوستای قدیمی دیگمم اونجا بود زودتر اومد بهم گفت زهرا اینطوریه اینا گفت بیخیالشم تا بیشرفا دست از سرم بردارن یعنی میخوام بگم هر مجازی کصافت کاری های مخصوص به خودشو داره و متاسفانه انگار من آدمی هم ک هرچی شر مجازی بهم میگیره . اینجا روزمرگی نوشتم مشکل اومد سراغم ، اینستاگرام بودم همینطور ، رفتم توییتر بدتر خدارو شکر فیسبوکمم چون خیلی کم میرم خبر آنچنانی نیست ولی یادمه یکی با عکسام اکانت فیک ساخته بود آخرم با بچه ها فهمیدیم ی پسره بوده :))

مشکل اساسی من این اعتماد کردنه و سادگی اخلاقمه و بعدیش اینه ک من تو ی فضای چت رومی بنام نیمباز بودم که دیگه اکثراً میدونن حالا شمام اگه نمیدونی که چ بهتر اصلا بیخیالش :))

الان تمام تمرکزمو میذارم رو رو مسافرت و امتحان زبان هفته بعد و منتظرم بلاخره ی تماسی برای کلاسای کنکورم داشته باشم تا بلاخره استارت اونم بزنم

ولی مهرناز هنوز نیومد تلگرامم پیام بده ؟! احتمالا خیلیا دیگه نمیان وبلاگم ، از وقتی تلگرام پاکیدم دیگه خیلی کمتر وقت شده بیام اینجا بنویسم ولی دیگه اگه دیر به دیرم بیام تصمیم دارم یکم  طولانی تر حرفامو بنویسم. بنظر خودم اینجوری خیلی بهتره

نـوشتـ های دختـری نیمـچـ متاهل...