پست اول 98

ساخت وبلاگ
هر سال دم عید یادم میره پارسال چجوری تو مغازه مشغول بودم امسالم که گرونی اومد دیگه خیلی امید نداشتیم چک بتونیم پاس کنیم چه برسه به فروش بالا !

ولی خب خدا رو شکر همه چی درست شده این همه میگن مردم نمیخرن ندارن این مدت من برعکسشو دیدم.

اینقدر مشغول کار بودم به دانشگاهم نمیرسیدم یکم حال آشفته ای بود

نمیدونم از کی اینجارو آپ نکردم ولی خب زمان طولانی که بگذره مشخصه خیلی چیزا عوض شده حتی حرفا و عقاید اون نوشته های قبل

باید این ترم 2 مقاله بنویسیم یکیش راجع به رولان بارت هست یکیش راجع به بینامتنیت ! تا الانم تحقیقاتم در حد چندتا اسم کتاب چندتا مقاله خوندن و 1 کتاب نصفه نیمه اس ... یجورایی ریلکس کردم خودمو :))

کی میخواد بعد از تعطیلات کنفرانس بده  (من)

ایده فیلمنامه هنوز ندارم یعنی اصلا دستم به نوشتن نمیره واقعا آدم از ی چیزی دور میشه عوض میشه ! اصلا اون دوق و شوق قبلو ندارم نه کتابامو میخونم نه تکالیفی که سرم ریخته ... عیدم که هست همش تعطیلی رو تعطیلی

از اونور فقط ایسنتاگرام پلاس! هیچی دیگه بهونه ها طبق طبق ولی امان از 1 کار مثبت 

خودم از خودم حسابی ناراضی ام چون وقت تلف دارم میکنم فقط از اون هدفی که میخواستم بهش برسم دور شدم.هربارم که رو یکی حساب میکنم برای همراهی طرف بدتر از آب درمیاد 

نیاز به توجه افرادی دارم که حتی کوچیکترین تلاشی نمیکنم براش

امروز نشستم چندتایی فیلم دیدم یکم انرژی گرفتم ای کاش این روند بیشتر ادامه داشته باشه ولی من میدونم هربار تو خونه ام اصلا بیحال و حوصله میچرخم تهش میشینم پای لب تاپ بازی !!!!

خیر سرم 25 سالم شده انگار نه انگار همسن و سالهای من تا زاییدن من هنوز تو کارم زاییدم...

ای کاش ی تحولی در من پیش بیاد که امسال اینقدر بیهوده نچرخم! 

ای کاش های زیادی هست که بخوام بنویسم ولی ولش... بزار برای بعد زهرا...

نـوشتـ های دختـری نیمـچـ متاهل...
ما را در سایت نـوشتـ های دختـری نیمـچـ متاهل دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 7nikli9 بازدید : 121 تاريخ : شنبه 10 فروردين 1398 ساعت: 9:56